مادر هزار ساله
دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۰۴ ب.ظ
کم حرف می زد. سه تا پسرش شهید شده بودند.
ازش پرسیدم:"چند سالته مادر جان؟ "
گفت:"هزار سال!"
خندیدم.
گفت:"شوخی نمیکنم! اندازه هزار سال بهم سخت گذشته."
صداش می لرزید...
۹۲/۱۱/۲۸
کم حرف می زد. سه تا پسرش شهید شده بودند.
ازش پرسیدم:"چند سالته مادر جان؟ "
گفت:"هزار سال!"
خندیدم.
گفت:"شوخی نمیکنم! اندازه هزار سال بهم سخت گذشته."
صداش می لرزید...