آقا عیسی . . .

باشهدا باشی، در مسیر سعادت، سریع تر به مقصد خواهی رسید.

آقا عیسی . . .

باشهدا باشی، در مسیر سعادت، سریع تر به مقصد خواهی رسید.

آقا عیسی . . .

طلبه شهید آقا عیسی . . .
عمو جان دلتنگت شدم.
دستم را رها نکن و مرا با خود ببر.

پیوندهای روزانه


باسم رب الشهداء والصدیقین

السلام علیک ایها الشهید و ابن الشهید ایها المظلوم و ابن المظلوم یا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفنائک السلام علیکم یا انصار دین الله و انصار ابی عبدالله بابی انتم و امی.

با نام خداوند رحـمان ‌و با درود و سلام برتمام انبـیاء بـخصوص خاتم‌ انبیاء حضرت ‌محمد(ص) و با درود به حضرت ‌فاطمه‌ و علی(ع) و ائمه معصوم. سلام خدا و مقربان خدا برتو ای حسین، ای درس ‌آموز ایـثار و شهادت، ای یادگار خاتم انبیاء، ای عصاره مظلومیت‌ در تاریخ.
سلام برتو و بر متعلمان مکـتب تو و برشهیدان همیشه شاهد بر اعصـار و ادای و بر آنان ‌که با سرخی‌ خون خویش نـدای تو را لبیـک گفتند و بر آنان که با سـبزی تعـهد خویش به سوی شما شتافتند و در انتظـار شهادتند و سعادت.

عاشق شهدا

مهدی صاحب الزمان ؛ آل طه

« امام صادق (علیه السلام): هُم [اصحابُ المهدی] الذین قال اللهُ فیهِم :

...فَسَوْفَ یَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ یحُبهُّمْ وَ یحُبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلىَ الْکَافِرِینَ

(سوره مائده(5)، آیه54)

یاران مهدی(عج) کسانی هستند که خداوند در توصیف آنان چنین فرموده است :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! هرکس از شما که آیین خود باز گردد، بداند خداوند به زودی قومی را برمی انگیزد که بسیار دوستشان می دارد وآنها نیز خداوند را دوست می دارند. آنان در برابر مؤمنان، فروتن و درمقابل کافران مقتدرند.»

 (علامه مجلسی، بحار الانوار ،ج52،ص370)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۱ ، ۱۰:۰۰
عاشق شهدا

قرآن؛ آل طه

 

«وَ لَا تَکُونُواْ کاَلَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَ اخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُوْلَئکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم‏»                                                                (سوره آل عمران آیه105)

«یعنی شما مانند دیگران(پیروان سایر ادیان) نباشید که پس از آن که آیات روشن الهی بر ایشان آمد، فرقه فرقه شدند و اختلاف پیدا کردند؛ برای چنین کسانی عذاب عظیم است».

حدیثی را شیعه و سنی از رسول اکرم(ص) روایت کرده اند به این مضمون:

«ثًلاثهٌ لا یَغِلُّ عَلَیهنَّ قَلبُ عَبدٍ مُسلم: اخلاصُ العَمَل لله وَ النَصیحهُ لائمه المسلمین و اللّزوم لجماعَتهم؛ یعنی سه چیز است که هرگز دل مرد مسلمان در مورد آنها نمی لغزد و خیانت نمی کند: عملی را که خالصاً برای خدا انجام شود، خیر خواهی برای پیشوایان مسلمانان، همراهی و ملازمت جماعت مسلمین».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۱ ، ۰۹:۲۹
عاشق شهدا

وصیت نامه شهید آیت ا... دستغیب از زبان فرزند ایشان:
« وصیت میکنم فرزندان خود را بتقوی و سعی در اینکه واجبی از آنها فوت نشود و مرتکب حرامی نشوند و در هر حال خدا را حاضر بدانند دنیا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند و این ضعیف را از دعاء فراموش ننمایند ...
راجع به محل دفن چنانچه میسر شود سمت راست دالان بزرگ مسجد جامع جنب حصیر باقی بسیار خوبست امید است از دعاء عابرین بهره مند شوم و اگر میسر نشود در حرم سید میر محمد( ع) نزد مرحوم والد بسیار خوبست .»
پس از مرگ من وضع بهم نخورد
از ده پانزده سال قبل در این فکر بودم این مسجد که باین صورت رسیده بالاخره من مردنی هستم پس از مرگ من بساط بهمن نخورد بفکر افتادم یکی از بنده زاده ها تربیت دینی شود که از عهده بیاید شکر خدایرا که بنده زاده آقای آقاسید محمد هاشم از همان پس از تکلیف و فارغ شدن از تحصیلات جدیدش عرض بنده را پدیرفت هم هوشش خوب بود الحمد ا... و هم جد در تحصیل علم بود بیش از ده سال است مرتب سطوح را فارغ کرده قسمت مهمش هم پیش خود بنده بود خلاصه سطوح فقه و اصول را، مکاسب و رسائل را، کفایه دوجلدش از اول تا آخر را پیش خود بنده تمام کرده بطوری است که از عهده تدریسش بر میآید و الان بخواهد شروع کند شکر الحمد ا... میتواند و عازم بودند بروند نجف برای درس خارج خود بنده هم تشویق کردم آماده بودند که بروند دو سه سالی نجف اشرف از آقایان مراجعه هم استفاده هایی بکنند - منتها گفتم چون بنده نیستم این یکی دو ماه را بماند که انشاء ا... جماعت این مسجد بهم نخورد و بعداً بروند نجف اشرف و تکمیل نمایند برگردند پس از مردن ما اینجا انشاء ا... جماعت برقرار باشد.
بنظر خود بنده که یقیناً نعمتی است، شما هم بدانید نعمت است شکرگذاری کنید ، قدردانی کنید. امروز وجود عالم و کسیکه خلق را رو بخدا بکشاند ، رو به دیانت دعوت کند خیلی غنیمت است و وظیفه هر مسلمانی است قدر دانی ، شکر گذاری.
بحق محمد و آل محمد خداوند توفیق دهد علماء را که اداء وظیفه کنند و خلق را هدایت کنند و خلق را هم خدا توفیق دهد و موفق بدارد بقبول کردن و شکرگذاری کردن که بالاترین نعمت ، دین است. دین اولادهای شما نسل آتیه اگر عالم در بینشان نباشد ، دین از کجا گیرشان میآید ، هر جا دینداری است از برکت علما‌ء است ، هرجه دارند از برکت عالم عامل است و عامل ناطق و فقکم ا...

منبع1

منبع2

منبع3

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۶
عاشق شهدا

وصیت نامه چهارمین شهید محراب
متن وصیت نامه چهارمین شهید محراب، آیت الله اشرفی اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه احقر عباداله واحوجحم الی رحمت الله عطاء الله اشرفی اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد خاتم النبیین وعلی الائمه المعصومین وعلی جمیع الانبیاء والمرسلین والملائکه المقربین والشهداء والصالحین مادامت السماء والارض ولعنه الله علی اعداء محمد وآل محمد من الان الی یوم الدین وبعد فقد قال الله سبحانه وتعالی یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم اذا حضراحدکم الموت ان ترک خیر الوصیه للوالدین والاقرین بالمعروف حقا علی المتقین.

وصیت نامه چهارمین شهید محراب

برحسب وظیفه شرعیه که به عهده هر فرد مسلم ومؤمن ومسلمه ومؤمنه است که باید قبل ازمرگ وصیت کند این چند جمله را این بنده عاصی ومحتاج به رحمت خالق علام من باب وصیت دراین ورقه ذکر می کنم، درحالت صحت وسلامتی بدن وعقل ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم وهو حسبی ونعم الوکیل وانا اشهدا الله واشهد جمیع انبیائه ورسله وملائکته وجمیعه خلقه بانه عز اسمه وجل جلاله وعظمه شأنه لا اله الا هو الحی القیوم السمیع البصیر وان محمداً صلی الله علیه وآله عبده ورسوله وان خاتم النبین وان علیا امیرالمؤمنین وسید الوصیین وانه وصی رسول الله و وزیره وخلیفته من بعده وان فاطمه الزهراء سید نساءالعالمین وان الائمه من ولدهما الحسن والحسین وعلی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد وموسی بن جعفر وعلی بن موسی ومحمد بن علی وعلی بن محمد وحسین بن علی والحجه بن الحسن المهدی الامام المنتظرعلیهم سلام الله وبرکاته و رحمته ورضوانه مادامت حیا ومادامت السموات والارض هم ائمتی وسادتی و اشهدا ان الموت حق و الجنه حق و النار و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور و امنت بجمیع انبیائه ورسله وکتبه وملائکته الهم صلی علی محمد وآله محمد یا من یقبل الیسیر ویعفوعن الکثیر اقبل متی الیسیر واعف وعنی الکثیرانک انت الغفور الرحیم واسئلک یا رب بمحمد وآله صلواتک علیه وعلیهم وبدم الحسین ان تعفو عنی وتقفرلی وترحمنی وتسترعیوبی فی الدنیا والاخره یا کریم یا رحیم ویا رئوفاً بعباده المومنین وبعد به سه نفربنده زاده ها حاج آقا حسین وحاج آقا محمد وآقا احمد دو نفر صبیه ها عزت آغا وعصمت آغا وصیت می کنم به تقوی وپرهیز از گناه وعفت وپاکدامنی ومودت و دوستی با هم وحفظ کردن ناموس های آن ها امر حجاب را واقامه نماز در اوقات خود وسایر واجبات شرعیه واین که حقیر را در هر حالی از دعاهای خیر وطلب مغفرت ورحمت فراموش نکنند وآن ها را به خدا می سپارم ودختروعروس ونوه وهمشیره های حقیراگررعایت حجاب اسلامی را نکنند مورد نفرین واقع می شوند درحال حیات وممات وخداوند بصیر وخبیراست به اعمال ماها ومدفن این جانب در تخت فولاد اصفهان قراردهید.ان شاءالله تعالی.
الاحقر عطاءالله اشرفی اصفهانی
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۵
عاشق شهدا


بسم الله الرحمن الرحیم

((الحمدلله الاول قبل الانشاء والاخر بعد فناء الاشیاء وصلی الله علی خلقه محمد و اوصیائه الاتقیاء ))

اما بعد چون هیچ انسانی را از مرگ چاره نبوده دیر یا زود این شربت را نوشیده به لقاء الله جل جلاله فایز خواهد شد.آن وقت دستش از دنیا کوتاه و اگر در وصیت کوتاهی کرده باشد ،ای بسا گرفتاری داشته باشد لهذا این جانب میراسد الله مدنی دهخوارقانی فرزند مرحوم مبرور مشهدی میر علی آقا مدنی طاب ثراه ، اولاً خدای توانا و جمیع انبیا و مرسلین و ملائکه مقربین و مؤمنین را به شهادت می طلبم که ایمان به خدای توانا جل جلاله داشته ، واحدی و موجودی را شریک او ندیده، حال و مقالم گویای (( لا اله الا الله الحق المبیین )) است و همچنین معترف به رسالت و حاکمیت وجود مقدس رسول گرامی حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله بوده و جمیع آنچه را که آن بزرگوار از جانب پروردگار احدیت آورده تصدیق و اعتراف داشته ،وجود مقدس مولی الموالی حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را وصی بلافصل و امام واجب الطاعة و یازده فرزندش را یکی بعد از دیگری امامان بر حق میدانم ، و انتظار مقدم شریف حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله فرجه را داشته ، و امیدوارم به زودی چشممان به جمال مبارکش روشن شود.

مرگ و سؤال قبر و عالم برزخ و رجعت و بعثت در روز قیامت و میزان و صراط و بهشت و جهنم و کتب را حق دیده و امید به رحمت واسعه الهی دارم که در روز حشر نامه اعمالم را به دست راستم بدهد.

اما وصیتم ، جمیع وراث ودختران خودم را سفارش می کنم که خدا را فراموش نکرده وهمیشه او را ناظر بر حال خود دیده و مثل من غافل نباشند.

راجع به اموالم ، منزل نجف را خودم از سهم مبارک تهیه و ابداً تملک نکرده ام کذلک [همچنین ]منزل همدان را دوستان همدانی با امریه مرحوم مبرور سیدنا الاستاد حضرت آیت الله حکیم قدس سره ازسهم مبارک تهیه نموده و در اختیار من گذاشته اند . پس هر دو منزل راجع به وجوه مقدس حضرت حجة ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه بوده و به دستور حضرت آیت الله خمینی مد ظله به مصرف مهم خواهد رسید و بنده ابداً هیچ کدام از دو منزل را تملک نکرده وبه عنوان این که سهم مبارک است، تصرفی کرده ام .

چنانچه در وصیت نامه قبلی تصحیح نموده ام تمام کتابهای موجود در نجف و قم [از ] سهم مبارک بوده و باید در یکی از کتابخانه های دینی عمومی نجف یا قم قرار داده شود. کتابهایی که اخیراً در ایران تحصیل نموده ام به همین نحو است.

مبلغ دویست و بیست هزار تومان بابت پول منزل تهران و قم به وجود مقدس حضرت بقیة الله (عج) قرض دار بوده و امیدوارم در حیاتم موفق به ادا بشوم و گرنه این مقدار قرض دار هستم و برای ورثه بدون ادا.

جمادی الاول 1396 هجری قمری اسد الله مدنی .

منبع : سایت تبیان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۵۵
عاشق شهدا

حاج حسین خرازی در آخرین وصیت نامه خود که 50 روز پیش از شهادتش تنظیم کرده است نوشته:خدایا ! غلط کردم، استغفرالله، خدایا امان، امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال منکر و نکیر در روز محشر و قیامت. به فریادم برس .

خبرگزاری فارس: وصیت نامه شهید «حسین خرازی » فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۲۰
عاشق شهدا

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انت کما احب واجعلنی کما تحب

الهی هب لی کمال انقطاع الیک

سلام و درود خداوند بر ارواح پاک محمد و آل محمد و درود و سلام ما و خدا به مولا و آقای عالم حضرت بقیه‌الله(عج)؛ شهادت می‌دهم که خداوند یگانه است و محمد خاتم رسولان و برترین بنده خداست و علی مرتضی برادر و وصی او بود و فرزندان معصوم مولا، امامان پس از او هستند و تا قیامت امامت در خاندان پاک محمد قرار دارد و لاغیر "و رضیت بذلک". درب شهادت بسته شد.

خداوندا دو چیز را لااقل از اختیار انسان خارج کردی و آن اولی مرگ و دومی تولد است که انسان به اندازه ذره‌ای در آن دخالت ندارد. ابتدا خدا را شاکرم که به من نعمت وجود را عطا کرد و پس بر آن شاکرم که در موجودات از جمله موجوداتی هستم که حرکت می‌کنند. در میان این موجودات مرا انسان خلق کردی و در میان انسان‌ها مرا عاقل خلق کردی و در میان عاقل‌ها مرا یکتاپرست خلق کردی، در میان یکتاپرستان مرا مسلمان آفریدی و در میان مسلمانان شیعه و در میان شیعیان شیعه‌ی اثنی عشری آفریدی، و ای ک�%A�F�;� در میان این شیعه‌ها مرا از ذریه‌ی زهرا خلق می‌کردی و در میان آن‌ها از جمله کسانی بودم که مادر و پدرم هر دو سید می‌بودند. خداوندا باز هم بگویم به من چه دادی؟ چرا؟! مگر من با آن بچه مسیحی و بچه یهودی و آن کافر چه فرقی داشتم...، خدایا چه دادی که شکرش را به‌جا آوردم؟

و شاید «علی جان»!

به یمن والدینی خوب و عشاق/ مرا عبد و غلامت آفریدند

خدایا!

بهشت را بهشته‌ام/ بهشت من علی بود

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۰
عاشق شهدا

من در سنگر هستم. دراین خانه ی محقّر. در این خانه ی فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون، در این خانه ی ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین، کوچکى قبر و عظمت آسمان.

امشب پاس دارم. ساعت 1:39 چه شب باشکوهى! چه شب با شکوهى است! من به یاد انس على ابن ابیطالب با تاریکى شب و تنهایى او می افتم. او با این آسمان پرستاره سخن می گفت. سر در چاه نخلستان می کرد و می گریست. در همین تاریکى شب على برمی خاست و به نخلستان می رفت. فاطمه وضو می گرفت، پیامبر به سجده می رفت و حسن و حسین به عبادت می پرداختند.

این خانه کوچک است، این سنگر، این گودى در دل زمین، این گونی هاى بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست. .. صداى پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانى منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه تان باد. تنهایى عمیق ترین لحظات زندگى یک انسان است.

خدایا! این خانه ی کوچک را براى من مبارک گردان؛ در این چند روز با خاک انس گرفته ام، بوى خاک گرفته ام. حال می فهمم که على ابن ابیطالب چگونه می فرماید: سجده هاى نماز، حرکت اوّل خم شدن روى مهر، این معنا را می دهد که خاک بوده ایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته ایم، متولّد شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک بر می گردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده می شویم. حیات قیامت

امّا در این سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن می گویم. راستى چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگى کنم. باشد تا این دل پر هیجان و تپش را آرامش دهد. و بعد با این براى خود توشه سازم و توشه را راهى سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم.

آیات جهاد را، شهادت، تقوى، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح. ..همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقتم با خدا شود. سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند.

در این خانه کوچک که انتخاب کردم، روزها لحظات به گونه اى می گذرد و شب ها به گونه اى دیگر، روزها در تنهایى با خود سخن می گویم و با دوستانم، در جمع در لحظاتى که اسلحه را بر دوش دارم به فکر ذوالفقار می افتم؛ به فکر دست ابوذر می افتم و دست پر توان او. ... خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک بگردان. گاهى این تصوّر غلط به ذهنم می آید که در یک تکرار به سر می برم. یکنواختى و عادت را احساس می کنم.

امّا زندگى در این خانه ی کوچک که یک قلب پرتپش است؛ یک دل خاکى است در زمین خدا، در متن پاکى نمی تواند تکرار پذیر باشد؛ زیراکه لحظاتى با خدا سخن می گویم و ساعاتى را با شهدا و زمانى به خود می اندیشم و زمانى به خمینى روح خدا و به فضاى پر غوغاى راهپیمایی ها و زمانى لحظه اى هم.. . آرى. .. تنهایى موهبتى است الهى و در تنهایى می توان به خدا رسید.

روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسه هاى آنها می افتم: جنگ بدر، غزوه ی احد، غزوه ی خندق، خیبر، تبوک و.... آنها چگونه جهاد کردند و ما چگونه می توانیم به آنها نزدیک شویم. در این اندیشه ام که قرآن درباره ی یاران پیامبر سخن می گوید:

مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلىَ الْکُفّارِ..

شهید علم الهدی

شهید علم الهدی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۱۹
عاشق شهدا
آدمی اگر در فراز و فرود زندگی اش تنها از بال محبّت و دوست داشتن ذات ربوبی و اولیاء خاصّش کمک بگیرد نمی تواند پرچم کمال بندگی را بر قلّه رفیع ایمان برافراشته کند ؛
همچنانکه اگر بخواهد تنها با کلید زبان و مدح و ندبه ، و یا چند صباحی حضور در بستان های یاد و ذکر معنوی و زیارت های خالصانه ، خانه تقوی را فتح باب کند چندان توفیقی نخواهد یافت ؛
باید که این تکاپوها را با زره سنگین و پولادین عمل در مسیر تعالی قرار دهد تا تلاشش کامل و قلّه رفیع بندگی و آزادگی فتح الفتوح شود ، در تقیّد و تعبّد است که شیرینی وصال و تقرّب حاصل می شود ، خدا می خواهد که بندگانش را در عرصه عمل ، سرفراز از امتحانات و ابتلائات مشاهده کند ، آنجا است که باید خودشان را ثابت کنند ، جائی که اهل بیت هم محبّت و ارادت ما را محک می زنند ، همچون خدای خود ؛
ابا صلت خراسانی می گوید از امام رئوف ، علی ابن موسی الرضا ( ع ) از ایمان پرسیدم ، حضرتش فرمودند : ایمان با قلب گره خورده است و با زبان تکرار می شود و با جوارح عمل می شود ؛ ایمان چیزی نیست جز همین (1)
مرحوم آیةالله سید محمدباقر مجتهد سیستانی ، پدر آیةالله العظمی حاج سید علی سیستانی دامت برکاته در مشهد مقدس برای آنکه به محضر امام زمان عجل الله فرجه شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند .
ایشان فرموده : در یکی از جمعه های آخر ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه نزدیک به آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید . حال عجیبی به من دست داد و از جای برخواستم و به دنبال آن نور به در آن خانه رفتم . خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن نور عجیبی می تابید . در زدم . وقتی در را باز کردند مشاهده کردم که حضرت ولی عصر امام زمان در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.
وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم حضرت به من فرمودند : چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمل می شوی؟! مثل این باشید ( اشاره به آن جنازه کردند ) تا من به دنبال شما بیایم . بعد فرمودند : این بانوئی هست که در دوره بی حجابی ( دوران رضا شاه پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند...(2)


1: عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، قَالَ: سَأَلْتُ‏ الرِّضَا عَنِ‏ الْإِیمَانِ‏؟ فَقَالَ:
الْإِیمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ لَفْظٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ، لَا یَکُونُ الْإِیمَانُ إِلَّا هَکَذَا.عیون الاخبار/227
2: کتاب کشکول منبر حاج شیخ رضا استادی ص 416

منبع :  http://55555.blog.ir
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۱۲
عاشق شهدا

وصیت نامه شهید علی صیاد شیرازی

خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی.
خدایا تو می‌دانی که همواره آماده بوده‌ام آنچه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم، اگر این نبود آنهم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می‌دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمان (علیه السلام) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردن من دارند می‌خواهم مرا ببخشند، من نیز همواره برایشان دعا کرده‌ام که عاقبتشان به خیر باشد.

از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می‌خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بیشتر می‌خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده،‌ آنچه از دنیا برایم باقی می‌ماند حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد...
خداوندا! ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) زنده و پاینده و موفق بدار،
آمین یا رب‌العالمین‌ / من‌الله التوفیق / یا حق
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۰۳
عاشق شهدا

سلام

امروز 19فروردین برام یه روز خاصه؛ چرا؟ چون سالگرد شهادت عموم میشه؛ آقا عیسی... سال 66 در جبهه فاو در چنین روزی شهید شده.

برای شادی روح همه شهدا، مخصوصا عموی من، صلوات...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۳۰
عاشق شهدا

قصه ... شهید گمنام ... سلام ...

بسم رب الشهدا ... ؛ 

بسم رب الشهدا ... ؛ شاید بیشترین مسیر را باهاشون بودیم با موتور؛ ترک موتورم علی نشسته بود؛ نه اون گریه های منو می دید نه من اشک های اونو؛ عجب هوایی بود بارانی اما بدجور آفتابی ...

در راه؛ جلوی یک روستا وقتی ماشین توقف کرد َخبری از صدای ماشین نبود فقط صدای گریه بود ... بوی گلاب بود و عطری عجیب در فضا و بوی اسفندی که مادری دود کرده بود ... انگار مسافری آمده باشد از کربلا ...
بماند؛ اتفاقات زیادی می افتاد  که برای هر نفر یک دوربین لازم بود و یک داستان بلند از دلش ... از میان این همه در راه پیرزنی یا شاید هم شیر زنی را دیدم با سنی که پیدا بود خیلی بالاست، یکی از دست هایش باند پیچی شده بود، تکیه داده بود به ماشینی با عصای قهوه ای روشن اش با چشمی که پر از اشک بود  ... نمی دونم چرا توی چشمش بدجور انتظار بود یه حسی که انگار مسافری داشته ؛ آمده یا نیامده اش را خدا می داند ...

راویتی کوتاه از حضور شهدای گمنام بر شهر ..



منبع: shohada-varzaneh.blog.ir
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۴
عاشق شهدا

می بینی ؟؟؟
بر خاک افتاده اند که خاک نشوی 
بترس از آن روزی که خونش گلویت را بگیرد 
برخی حرف ها نزنیم و برخی کارها را نکنیم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۹
عاشق شهدا
...میشه ما هم به جای اینکه اسممون "جامانده ..." باشه ، به خیل شهدا بپیوندیم ؟؟

یعنی هنوزم میشه شهید شد؟؟  

به قول رهبرمون : " آن روزها دروازه ای برای شهادت داشتیم؛ ولی حالا معبری تنگ! هنوز هم فرصت برای شهید شدن هست؛باید دل را صاف کرد ..."

امروز با دو نفر آشنا شدم که از این معبر تنگ گذشتند ...

 شهید حجت الله رحیمی ، شهید حسین صحرایی!

ما هم کم کم باید کوله بار زندگی رو برداریم و بشتابیم به سوی شهادت ...!!! خداحافظ دنیا !!!

69714676824376415754.jpg  67157736082836051176.jpg

منبع: jamande92.blogfa.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۲
عاشق شهدا

محیط برخی دانشگاهها از جهت فرهنگی و اسلامی مناسب نیست،چگونه می توان دانشجویان را از تأثیرپذیری از محیط حفظ کرد؟

برای تأثیر نپذیرفتن از محیط‌های ناسالم عواملی چند مؤثر می‌باشند:

از جمله تربیت صحیح اسلامی و استحکام مبانی دینی و اجتماعی می‌باشد و باید مبانی فکری و اخلاقی اسلامی را در جوانان تحکیم کرد که این کار از راه آموزش صحیح مبانی اسلامی و پاسخ صحیح دادن به شبهات آنها و راهنمایی نمودن آنها در مورد خطراتی که آنها را در زمینه‌های فکری تهدید می‌کند. البته این کار فرهنگی و آماده کردن جوانان برای ورود به چنین محیطهایی را می‌طلبد که آنها را از سنین جوانی و دوره‌های دبیرستان آماده کرد و درحقیقت آنها را در مقابل عوامل مخرب محیطی واکسینه نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۲۲
عاشق شهدا

 

 نشسته بود روی جعبه ی مهمات عقب وانت بار ، کنار کوهی از کنسرو .
« بفرما برادر ! این هم از سهما شما ... نفر بعدی».
جلوتر رفتم. ما با هادی رفیق بودیم و بی رودربایستی .
« هادی جان! خدا خیرت بده ، آقایی کن و امروز سهم سنگر ما رو یک کمی چرب تر کن ، آخه مهمون داریم».
چیزی نگفت. سهمیه ما را جفت و جور کرد و به طرفم گرفت: بفرما برادر!
گرفتم. نایلون را که باز کردم ، فقط همان سه کنسرو همیشگی بود با یک بسته نان.
نگاهش کرم. حواسش جمع کار بود. صدایش زدم.
« هادی آقا ! خوب بود گفتم که مهمون داریم. بابا دستخوش! این که از هر روز هم کمتره. یعنی می فرمایید ما مهمونمو نو گرسته بفرستیم بره ؟!
هادی نگاهی معنی داری به من انداخت و گفت: معذرت ... جریان داره.
-تا دیروز من جزو آمار غذایی اینجا محسوب می شدم ، اما امروز دیگه من جزو ااینجا نیستم .
منبع: rahrovane-shahid.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۶
عاشق شهدا

استاد فاطمی نیا:علامه مجلسی رضوان الله علیه در بحار حدیثی آورده است من این 

حدیث را در اصفهان روی منبر گفتم، از منبر آمدم پایین یک آقایی آمد گفت یک خانوم آلمانی 

شش سال است مسلمان شده است، پدر و مادر و کسانش طردش کرده اند، نامه می نویسد، 

نامه اش را نمی خوانند دوباره به طرف ایران برمی گردانند، خلاصه گفته در این شش سال امروز

 برای اولین بار من پای منبر فلانی خندیدم، یعنی بنده، فارسی هم بلد بود.

خلاصه آن آقا هم همسر آن خانوم بود، گفت من این را دو دقیقه بیارم پیش شما خودش بگوید، 

عصری این خانوم با همسر ایرانیش آمد پیش من، آمد با من حرف بزند دیدم گریه اش گرفت، 

هم می خندید هم گریه میکرد، گفت به خدا من گفتم اسلام می خواهم، پدر و مادرم طردم 

کردند، نامه می نویسم جواب نمی دهند، خیال کردم به اسلام آمدم صاحب ندارم امروز فهمیدم

 صاحب دارم و بعد از شش سال خندیدم.

و آن حدیث این بود، مجلسی می نویسد که یک خانومی بود زمان امام صادق علیه السلام، 

شوهرش رفت مسافرت و بنده خدا در آن سفر از دنیا رفت. این زن ناراحت بود و گریه می 

کرد، حضرت صادق صلوات الله علیه او را دلداری داد، فرمود: صبر کن آرام باش، این زن 

برگشت گفت یابن رسول الله "انما ابکی لانه مات فی الغربه" برای این گریه می کنم که او در 

غربت مرده است،حضرت فرمود:مگر شوهرت شیعه نبود؟ زن گفت بله، حضرت فرمود: پس ما

 کی هستیم؟ با وجود ما او غریب نیست.  



برگرفته شده از kharabe.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۲۴
عاشق شهدا