آقا عیسی . . .

باشهدا باشی، در مسیر سعادت، سریع تر به مقصد خواهی رسید.

آقا عیسی . . .

باشهدا باشی، در مسیر سعادت، سریع تر به مقصد خواهی رسید.

آقا عیسی . . .

طلبه شهید آقا عیسی . . .
عمو جان دلتنگت شدم.
دستم را رها نکن و مرا با خود ببر.

پیوندهای روزانه

دختر یهودی ...

دختره یهودی وسط صحبتهاش با یکی جوش آورد و دم پله های سِلف دانشگاه میخواست مقنعه ش رو دربیاره! هی داد میزد و حرف میزد!!! داد میزدا؟! داد هم نه!

دااااااااااااااااااااد!!


گوش کردم بین حرفاش اینا رو فهمیدم: "من آزادی مطلق میخوام! دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم! هر جور دلم خواست زندگی کنم! هر رنگی دلم خواست! هر مدل لباسی دلم خواست! اصلا دلم میخواد همینجا مقنعه م رو در بیارم! (یهویی درآورد!) دوست دارم همینجا هر کاری دلم خواست بکنم! بسه دیگه! چرا نمیذارین آزاد باشم؟؟ "


بعد زد زیر گریه! البته خیلی کم! هیشکی جرات نمیکرد نزدیکش بشه! حتی دخترا! رفتم جلو! سلام کردم! جوابم رو نداد! مقنعه ش رو از روی زمین برداشتم و دادم بهش و گفتم: "میدونم خیلی زمان خوبی واسه حرف زدن نیست! ولی چند تا سوال میپرسم، اگه منطقی نبود، من خودم همینجا همه لباسهام رو در میارم!"

چشاش گرد شد! سرش رو آورد بالا و من رو نگاه کرد!

من، یه لباس نخی و سفید بلند و یقه گرد تنم بود(از این سه دکمه ها) و شلوار کرم روشن کتون با کفشای پارچه ای قهوه ای!

گفت: "اگه لباساتو در نیاوردی چی؟” گفتم: “جلوی همه تف کن تو صورتم! منتها قبلش مقنعه ت رو سرت کن! تا بتونم باهات حرف بزنم! اینجوری نمیتونم!"

انگار یه فرصت مناسب گیر آورده باشه واسه خالی کردن دق و دلیش، بلند شد و مقنعه ش رو سریع سرش کرد!

توی این فاصله بچه های حراست اومدن و دیدن من وایستادم روبروش اونا جلو نیومدن… دور تا دورمون پر شده بود از بچه های دانشکده های مختلف!

گفت: "خب؟ شروع کن!" گفتم: "من این قول رو دادم که همه لباسامو دربیارم! ولی اگه حرفم منطقی بود چی؟!"

گفت:" تو بگو؟" گفتم: "تا هر وقتی که توی این دانشگاهی، کسی حتی یه لاخ موی تو رو نبینه!" گفت: "قبول" و دستش رو آورد جلو تا دست بده!

گفتم: "مینویسیم که احتیاجی به دست دادن هم نباشه!” گفت: “قبول!” و یکی از بچه ها سریعا نوشت قرارداد رو و هر دو مون با چهار تا شاهد امضا کردیم و اسمش رو گذاشتیم **قرارداد سلفیه!**"

بهش گفتم: “فرض کن توی یه اتاق تنها هستی! و اتاق مال خودته! خب؟ و توی این اتاق، آزادی مطلق داری! رنگ دیوار رو چه رنگی میکنی؟"

گفت: "همه ش رو صورتی میکنم!" گفتم: "حالا من هم میام و ساکن این اتاق میشم! و اتاق میشه مال هر دوی ما! و همه دیوار رو به سلیقه خودم سبزش میکنم! تو صدات در نمیاد؟ به من گیر نمیدی؟"

گفت: "معلومه گیر میدم! نمیذارم رنگ کنی! چون باید صورتی باشه دیوارا!" گفتم: "خب اون اتاق مال منم هست! منم حق دارم هر رنگی دلم میخواد بزنم به در و دیوار"

گفت: "خب تو نصفه خودت رو سبز کن منم نصفه خودم رو صورتی!"

گفتم:" آهان! پس اینجا ما یه مرزی داریم بین صورتی و سبز که وسط اتاقه درسته؟" گفت: "آره" گفتم خب حالا حسین، رفیقم، اونم میاد توی همین اتاق و میشیم سه نفر، و اون از رنگ آبی خوشش میاد! حالا تکلیف چیه؟"

گفت: "خب اتاق رو تقسیم بر سه میکنیم! و سه تا رنگ مختلف میزنیم!" گفتم: "پس با این حساب تو توی رنگ زدن در و دیوار اتاق، دیگه نمیتونی سلیقه ای عمل کنی درسته؟"

گفت:" آره" گفتم: “نمونه بزرگ این اتاق، این دنیاست! اگه قرار بود هر کسی توی این دنیا آزادی مطلق داشته باشه که مردم باید همه همدیگه رو میکشتن تا یک نفر بالاخره بمونه تا معنی بده آزادی مطلق! و الا اگه یه نفر شد دو نفر، دیگه چیزی به اسم آزادی مطلق وجود نداره! چه برسه به الان که چند میلیاردیم! یعنی تقابل آزادی های مردم، ایجاد مرز میکنه و مرز، یعنی پایان مطلق بودن! قبوله؟"

سرش رو انداخت پایین و فکر کرد و زیر لب گفت: "قبوله!" گفتم: "یه سوال! من میتونم توی یه اتاق عمل جراحی قلب باز با لباس خودم برم؟ یا باید اونجا لباس مخصوص بپوشم و مواظب کارام باشم؟"

گفت: "معلومه دیگه باید طبق قانون اونجا عمل کنی! هر جایی یه قانونی داره!” گفتم: “صرف نظر از رد شدن چیزی به نام آزادی مطلق، دانشگاه هم یه جاییه که قانون مخصوص خودش رو داره دیگه… درسته؟"

دوباره سرش رو انداخت پایین و زیر لب گفت: "درسته!" گفتم: "نمونه بزرگ دانشگاه به عنوان یه جای خاص که یه قانون خاص داره، کشورمون ایرانه! و صرف نظر از دین و دستوراتش! به عنوان یه جای خاص، قانون خاص خودش رو داره! درسته؟"

این بار خیلی آروم تر گفت: "درسته!"

گفتم: "میبینی؟ اگه من توی یه اتاق عمل، دوست دارم با لباس خودم باشم، باید اتاق عمل رو ترک کنم! چون طبق گفته خودت، هر جایی قانون خاص خودش رو داره! و همینطور اگه توی ایران بخوام مقنعه م رو دربیارم، باید از ایران برم بیرون!! چون ایران، قوانین خاص خودش رو داره!"

چیزی نگفت!

گفتم: "خانم رحیمی، خدا هم به عنوان خالق ما همین رو به ما گفته!"

"گفته تو اگه جایی رو پیدا کردی که جزو املاک و دارایی های من نبود، و جایی رو پیدا کردی که از دید من پنهان بود، و جایی رو پیدا کردی که دست من بهت نمیرسید، برو هر کاری که دوست داری بکن! ولی تا وقتی در محضر من هستی و زیر نظر من، باید به قانونی که من میگم عمل کنی! و خب البته همه عالَم، محضر خداست! و حجاب هم دستور خدا!"

"اگه جایی رو پیدا کردی که تونستی از دست منه خدا فرار کنی و دیگه بنده م نباشی و منم نبینمت و صدات رو نشنوم، مقنعه ت که سهله، کلا برو خودتو آتیش بزن! ولی تا وقتی بنده منی و من خدای تو ام، جوری باش که من میگم…"

دیگه هیچی نمیگفت! فقط سکوت بود و فکر… گفتم: "هر وقت دوست داشتی بیا بهت بگم دایره حکومت خدا، از کجا تا کجاست…"

….

نه تنها تا وقتی دانشجوی دانشگاه ما بود، که حتی چند وقت پیش هم که توی خیابون دیدمش، حجابش کامل کامل بود… منو دید و با اشاره دست از دور اشاره کرد بالای سرش و با اشاره گفت: "خدا اون بالا داره منو میبینه!" بعد دست زد به مقنعه ش و خندید و رفت…


منبع : وبلاگ بصیرت رهبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۱۴
عاشق شهدا

کم حرف می زد. سه تا پسرش شهید شده بودند.
ازش پرسیدم:"چند سالته مادر جان؟ "
گفت:"هزار سال!"
خندیدم.
گفت:"شوخی نمیکنم! اندازه هزار سال بهم سخت گذشته."
صداش می لرزید...​

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۰۴
عاشق شهدا

مرد غسال به جسم و سر من خرده نگیــــر
سالــــیانــست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قـبــرم چو بخوانند دمی روضـــه شـام
سر خود با لبـه سنـگ لــحد می شـکنــم



برگرفته شده از makin.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۲ ، ۱۵:۴۵
عاشق شهدا

مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست می‌کرد و او آن را به تنها بقالى روستا مى‌فروخت. آن زن روستایی کره‌ها را به صورت دایره‌های یک کیلویى مى‌ساخت و همسرش در ازای فروش آنها مایحتاج خانه را از همان بقالی مى‌خرید.

روزى مرد بقال به وزن کره‌ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، دید که اندازه همه کره‌ها ٩٠٠ گرم است. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمىخرم، تو کره‌ها را به عنوان یک کیلویی به من مى‌فروختى در حالى که وزن آن ٩٠٠ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: راستش ما ترازویی نداریم که کره‌ها رو وزن کنیم ولی یک کیلو شکر قبلا از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار دادیم. یقین داشته باش که به مقیاس خودت برای تو اندازه مى‌گیریم.



برگرفته شده از khodkarenghelabi.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۱۵:۳۶
عاشق شهدا


دکتر خاطره اولین روز تدریسش رابرای ما تعریف کرده بود.می گفت اولین دفعه ای که برای تدریس به کلاس رفتم با توجه به قد نسبتا کوتاه و جثه کوچکم شاگرد ها شروع کردند به متلک گفتن.مثلا می گفتند که استادی برای تو زوده ، بیا بشین.فکر کردند مانند خودشان دانشجو هستم.همین طوری رفته ام پشت میز استاد مانده بودم چه کنم همان زمان معاون دانشکده وارد کلاس شد و به دانشجویان گفت که استادتان آقای دکتر شهریاری هستند.در دانشکده این کار عرف نبود و کار خدا بود که این اتفاق بیفتد.حدود نصف کلاس سرشان را پایین انداختند و نگران بودند که شاید بخواهم تلافی کنم.


از دوستان دوران دانشجویی شهید شهریاری



برگرفته شده از heyatusb.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۲۴
عاشق شهدا

سرم را پایین می اندازم تا سر ها را به روی نیزه نبینم...

 اما از روی سایه هم میشود تشخیص داد،

 سایه ی کوچک تر سر برادرم علی اصغر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۵
عاشق شهدا

کفنم پیرهن مشکی من کاش شود

رنگ مشکی به کفن هم چقدر می آید



برگرفته شده از bpnum.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۰
عاشق شهدا

سردار سرلشکر پاسدار شهید حسن تهرانی‌مقدم از بنیانگذاران اصلی صنایع موشکی جمهوری اسلامی ایران و بنیانگذار توپخانه و موشکی سپاه در دوران پر افتخار هشت سال دفاع مقدس و مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران، بود.

این شهید گرانقدر تقریبا ۲۵ سال از عمر خود را در ایجاد و توسعه این بخش از توان دفاعی قرار داده بود و به عنوان پدر موشکی ایران لقب گرفت.

تولد؛ 1338
شهادت:۲۱ آبان ۱۳۹۰
حسن تهرانی مقدم در 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهران متولد شد. 

آغاز تحصیلات؛ 1345

به علت شغل پدرش (محمود تهرانی مقدم)، که به پیشه خیاطی مشغول بود، به محله شکوفه و سپس به محله بهارستان نقل مکان کرد و مقاطع ابتدایی و دبیرستان را در همین مناطق گذراند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۵:۰۱
عاشق شهدا

یا رحمن...

طنز:

حاصل تحقیقات شبانه روزی دیرینه شناسان و مورخین نشان می دهد که از میلیون ها سال قبل از هبوط آدم تا لحظه ی انتشار این یادداشت ، عامل علی الاطلاقِ مشکِلات کائنات و شُرور عالم ، اعم از انقراض دایناصور ها، عصر یخبندان ، شکاف لایه اوزون ، افزایش دمای زمین، آب شدن یخ های قطبی ، درگیری های صلیبی ، جنگ های جهانی اول و دوم ، ترور جان اف کندی ، قتل بروسلی و همین اخیرا طوفان هایان در فیلیپین ، تنها در یک کلمه خلاصه می شود : «محمود احمدی نژاد!»

اما بعد از حضور منور جناب نور الانوار، عَلّامه دَهر، خِضر زمان، لقمان دوران ، فرزند خلف انقلاب ، گل سرسبد سلسه جلیله ی روحانیت ، حضرت آیت الله العظمی دکتر حاج سید حسن روحانی(روحی فداه) ؛ در یک دوره صد روزه ، جهان چونان گل و بلبل گردید!

علی ای حال ، نگاهی گذرا به اقدامات زاید الوصفِ دولت شیخ در این صد روز ، خالی از لطف نیست!

تعلیق  فعالیت های دولت قبل من باب تنش زدایی و تعامل با جهان ، تلاش شبانه روزی در فیس بوک برای لایک کردن مشکلات مردم ، حمایت از تولید ملی با افتتاح خط تولید خاطره سازی از امام خمینی(ره) ، توقف طرح مسکن مهر برای حمایت از بنگاه های مشاور املاک، زمزمه ی حذف یارانه ها در راستای فقر زدایی به روش نابودسازی فقرا ، جمع آوری تمام شیردال های تقلبی از سراسر جهان جهت حمایت از حقوق مصرف کنندگان ، التزام عملی به شعار زنده باد مخالف مُرده ی من یا همان مُرده باد مخالف زنده من!، تبلور جوانگرایی با انتخاب همه کابینه از نیروهای جوان ماقبل انقلاب، گفتگوی تلفنی با حاج حسین اوباما(مد ظله العالی) پیرامون مشکل ترافیک نیویورک ، تبدیل مذاکره با 5+1 به مذاکره با 3+3 و همچنین احیای شعار « انرژی هسته ای دویست تومان بسته ای!» و قد یحتمل که با این شیب، حتی افشا شود که تقصیر هواپیمای مسافربری ما بوده که به موشک آمریکایی اصابت کرده و الا  موشک بی آزار تنها در معبر مشخص خویش طی المسیر می کرده است!

از دیگر اقدامات صد روزه دولت تدبیر، تبیین مفهوم اعتدال در حوزه فرهنگ عمومی بود ، مثلا رئیس سازمان میراث فرهنگی در برنامه ای تلویزیونی با اشاره به مهم ترین مساله فرهنگی کشور فرموده بودند:«حالا بنده با همسرم یا دخترم رفتیم قلیان بکشیم دو پُک هم آنها بزنند چه مشکلی دارد!؟»؛ به نظر حقیر در این عبارت پر مغز جناب نجفی، مفهوم اعتدال به زیبایی هر چه تمام تر تبیین گشته است! ایشان کاملا درست می فرمایند، اعتدال یعنی وقتی آقای خانه دو پُک قلیان می زند ، خانم خانه هم باید به همان اندازه پُک بزند! نه یک پُک بیشتر نه یک پُک کمتر! (البته باید اذعان کنم طبق فرموده ی آقای نجفی متخصص اصلی در حوزه قلیان جناب مرعشی(رئیس میراث فرهنگی خاتمی) می باشند!)

همه این اشارات ، قطره ای از اقیانوس کرامت شیخ بود در این دوره صد روزه! در عجبم که شیخ ما  با این همه فعالیت، سال های باقی مانده ریاست را چه خواهد کرد!

در پایان جا دارد از دکتر روحانی، به خاطر بازپخش سریال جومونگ از سیمای جمهوری اسلامی، کمال تشکر را مبذول دارم!

«و من الله توفیق»

............................................

منبع: نکات پرس

منبع: ahdeghalam.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۲ ، ۱۴:۴۷
عاشق شهدا
رب جهان بر عالم نظر کرد و برای خود گلهایی را برگزید و این گلها را شهید نام نهاد.
چه می شود ما نیز، یکی از گلهای خدا باشیم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۶:۳۷
عاشق شهدا

تصدق چشمانت

زخمی که بر دلت نهادند اگر درد نکند نشان آنست که در دلت حیات نیست !

آخر ای رفیق، اگر بیماری ناله ای کو وگر بی یاری طلبی کو ؟!

الهی از دوست چنان دیدیم و از تو چنین و لیکن هنوز هم تو را میخوانم به هر قبله ای که تو بگویی ...

منبع: www.danyal.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۰۶:۱۲
عاشق شهدا

اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَی الْاَرْوٰاحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ ،

عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ ،

وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیٰارَتِکُمْ

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۲۲:۲۰
عاشق شهدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۸
عاشق شهدا

یا ابتاه من الذی خضبک بدمائک (پدر چه کسی محاسنت را با خونت خضاب کرده) 

یا ابتاه من الذی قطع وریدک( چه کسی رگ گردنت را بریده)

یا ابتاه لیتنی لک الفدا( ای پدر کاش من قربانت می شدم)

یا ابتاه لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضبا بدما( ای پدر کاش خاک مرا در آغوش می کشید تا محاسنت را به خون رنگی نمی دیدم)



حرف دل : یا رقیه هنوز هم در کنار عمه راحتی یا نه دوباره اهانت؟ ...



برگرفته شده از سایت بی پلاک (شهدای گمنام تهرانسر): b-pelak.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۶
عاشق شهدا

هوالکافی


وقتی جنازه پسرشو آوردن اصرار داشت که خودش پسرشو رو تو قبر بگذاره.

وقتی خواست دفنش کنه، گوشه کفن رو که گرفت دید کل جنازه وسط کفن جمع شد...


پ.ن:

1- دیگه نتونست بلند شه

2- خیلی ها بخاطر ما اربا اربا شدند که الان به اینجا رسیدیم

3- جوانان بنی هاشم بیایید...



منبع: fanous.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۰۴
عاشق شهدا

منبع: smh1366.blog.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۰۲
عاشق شهدا

آقا                                                                                                                                                           

این روزها ز دست دل خویش شاکیم                                       
قدری تحملم بنما خوب میشوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
ام الائمة النجبا خوب میشوم
ای بهترین امام بیا خوب میشوم



یا علی برادر التماس دعا
منبع: http://88888.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۲۱:۵۸
عاشق شهدا

بسکه پاشیده ز هم رشته تسبیح تنت

بردنت در نظرم مثل معما مانده

چیدمت در بغل خیمه به زحمت اما

ظاهرا باز کمی از بدنت جا مانده



منبع: radeshohada.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۱:۵۲
عاشق شهدا

حسین علیه السلام گرچه تنها بود ولی هیچگاه ذلیل نبود. اگرچه همه علیه او بودند، اما حسین خود را نباخت، بلکه بر همه تاخت، و برضد حقیقت...تا سر نیزه ها هم رفت و لیک به پستوی غفلت و عافیت طلبی، که برخی مسئولین ضدولایت ما چنیند، نرفت.

بیدار باش و پنجه پولادین دست مخملین دشمن را از پس امان نامه کثیفش که برای اباالفضل هم فرستاد به دقت بنگر. فریب نخور،گمراه نشو .

عصر عاشورا، زینب(س) اگرچه پناهی نداشت و مدافعی، اما از چادر وصله دارش که پناه یتیمان حسین بود، دفاع کرد...آیا تو دختر و زن اجتماع امروز هم برای دفاع از ولایت چادرت را کمی سفت تر می گیری تا تکلیف گرا چون حسین و زینب و عباس باشی و تا آیات کتاب خدا از بین نروند؟

مگر می شود محرم، عاشورا، برای حسین بیرون آمد، ولی بدحجاب بود!!؟ حقیقت عالم این را نمی پذیرد...مگر عاشورا هم بازی است؟ مگر نباید از حسین آموخت، و از زینب...نمی دانم چرا چنین است؟ حسین، ابوالفضل و زینب به تکلیف عمل کردند و نیز به اسلام. ما چه می کنیم ؛ شده از شب تا به صبح به سر و سینه می زنیم اما به حرف و راه حسین عمل نمیکنیم. بقول فیلم ها مارا چه می شود... چرا حرف حسین در روح و جانمان نفوذ نمی کند؟

زمان جنگ که بود، اگر وامی جایی بود هزار نفر آدم نمی گرفتند، گرچه هم  نداشتند، و می گفتند شاید کسی محتاج تر باشد این را...مسئولیت هم چنین بود از سر تکلیف عهده می گرفتند،اما حالا...

حالا به آن مسئولین چاقی عرض می کنم که چون با ماشین های مدل بالا ،از کنار اتوبوس های شلوغ و در حد انفجار مردم رد می شوند و از سر نمی دانم چه!! نگاهی هم به این خلق خدا نمی اندازند...و بر سر میز کار جمهوری اسلامی رفته و دیگر از مستضعفین خبری هم نمی گیرند؟؟

آهای مسئول چاق!

آیا شما هم چنینید؟ آیا استخدامی ،وامی، چیزی شد، اطرافیان و نفع خود را در نظر می گیرید یا حسین را و تکلیف را و رهبر را...

چه را می بینید؟ آیا می بینید؟ یا نمی بینید؟ ببینید ، حتماً ببینید تا که ببینید این همه مشکلات مستضعفین را...

رهبرانقلاب را می بینید ؟ فرش خانه اش از اول انقلاب تا کنون تغییری نکرده، سهمیه اضافی غیر آنچه که مردم می گیرند، نگرفته، وام نگرفته، خویش و قوم خودش را جایی قالب نکرده ...شما چه؟؟شماهم؟؟شما؟؟

قصدم مداحی از رهبرانقلاب نیست، گرچه مداحی ما بر ایشان امر غلطی نیست، ولی هدفم نشان دادن راه اسلام و داشتن قلب سلیم است...

می دانم حرفم به شما نمی رسد، اما بفکر مخ و مغز حرف حسین باشید که از سر تکلیف جنگید و خطبه خواند و شمشیر زد و از اسلام دفاع کرد. حسین فقرا را در می یافت، تو که سینه می زنی، قدری بر فقر فقیری فکر می کنی؟شبها از نداشتن نان  فقیری حتی، گریه می کنی؟

حالا بر حسین(ع) گریه کن...



برگرفته شده از سایت: birangi.blog.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۸
عاشق شهدا

 شیخ جلیل القدر و عارف بالله

 حاج میرزا جواد ملکی تبریزی

 

مرحوم آیه الله ملکی در تبریز متولد شد، و پس از تحصیل مقدمات ، عازم نجف اشرف گشت، و دوران جوانی را در این شهر به تحصیل علم و دانش سپری نمود . استاد ایشان در فقه، مرحوم آیه الله حاج آقا رضا همدانی، در اصول، مرحوم آخوند محمد کاظم خراسانی، در عرفان و اخلاق و سلوک، مرحوم ملا حسینقلی همدانی، «رضوان الله علیهم اجمعین» بوده اند .

مرحوم ملکی در سال 1321 هجری قمری به ایران آمد، و در تبریز به ترویج احکام و تهذیب نفوس پرداخت و در سال 1329 به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم مهاجرت نمود و در تشکیل حوزه علمیه فعلی قم که به همت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری «رضوان الله علیه» تاسیس شد سهم به سزائی داشت.

مرحوم ملکی در سال 1343 دارفانی را وداع گفت و در مقبره شیخان قم به خاک سپرده شد .

حجه السلام حاج سید احمد فهری در مقدمه کتاب شریف رساله لقاء الله، کیفیت رحلت آن بزرکوار را چنین بیان میکند : شنیدم از زاهد عابد ورع مرحوم آقای حاج آقا حسین فاطمی قمی که از دوستان مرحوم ملکی بود که فرمود از مسجد جمکران بازگشتم . در منزل به من گفتند که آقای میرزا جواد جویای حال تو شده است . من با سابقه کسالتی که از ایشان داشتم، با عجله به خدمتش رفتم . (به گمانم فرمود عصر جمعه بود)دیدم ایشان استحمام کرده و خضاب بسته و پاک و پاکیزه در بستر افتاده و آماده ادای نماز ظهر و عصر است. در میان بستر شروع به گفتن اذان و اقامه کرد و دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند . همین که تکبیره الحرام رسید و گفت : الله اکبر، روح مقدسش به عالم قدس پرواز کرد .

کتاب «اسرار الصلوة» یکی از دست نوشته های عارفانه مرحوم حاج میرزا جواد ملکیتبریزی،  این کتاب چراغ روشن کنندهو مجذوب کننده هر دل،برای عاشقان الهی بهترین کتاب برای آموختن راه رسم نماز عارفانه میرزا است

حالات بزرگوار در نماز

از مرحوم حجه السلام یزدی که در بیرونی مرحوم ملکی می نشست، آن مرحوم شب ها که برای تهجد بر میخاست، مدتی در رختخواب ضمن اجرای دستورات و آداببرخاستن از خواب ، از قبیل سجده و دعا ،گریه میکرد. سپس به صحن منزل می آمد و اطراف آسمان نگاه میکرد، و آیات «ان فی خلق السموات و الارض... »را می خواند وسر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد . آن گاه برای وضو گرفتن آماده می شد و در کنار حوض می نشست و مدتی گریه می کرد . پس از وضو ساختن ، چون بهمصلایش می رسید و مشغول تهجد می شد، دیگر حالش خیلی منقلب می شد. ایشان گریه های طولانی در نماز ها و مخصوصا در قنوت ها داشت تا آن جا که بعضی ایشان را جزو بکایین(یعنی کسانی که زیادگریه میکنند) عصر به شمار آورده اند

قال علی امیرالمومنین (علیه السلام):

«برترین جهاد، مبارزه با هوای نفس و باز گرفتن آن از لذتهای دنیوی است» منتخب میزان الحکمه ج1ص1218

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۲
عاشق شهدا

بسم رب الحسین

اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۵:۵۳
عاشق شهدا
با شهدا در وصف اوصاف خدا، رهی خواهی یافت که هیچ عاشقی در آن وادی قدم نتواند نهاد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۱:۳۷
عاشق شهدا

«

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌» ﴿البقرة، 3﴾

«آنان که به غیب ایمان مىآورند ، و نماز را بر پا مىدارند ،

و از آنچه به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند»;

داود بن کثیر رقی ، از امام صادق

علیه السلام روایت کرده است که حضرت در ارتباط با آیهء شریفهء "الذین یؤمنون بالغیب" فرمود:

"[ یعنی] کسانی که به حقانیت قیام وظهور قائم

عجل الله تعالی فرجه الشریف اعتقاد داشته باشند ".

« المیزان فی تفسیر القرآن: ج 1 ص 46 »

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۴۱
عاشق شهدا

امامزاده شام محمد تقی علیه السلام

امام زاده شاه محمد تقی

امامزاده سید مظفر علیه السلام

امامزاده سید مظفر علیه السلام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۰۵
عاشق شهدا

مهدویت در قرآن

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا

﴿الزمر، 69﴾

و زمین به نور پروردگارش روشن گردد...

امام رضا علیه السلام در تأویل این آیه می فرماید:

او چهارمین فرزند من، پسر بهترین کنیزان است که زمین را از هر جور و ستمی پاکیزه می کند. مردم در ولادت او دچار تردید می شوند. او را غیبتی طولانی است چون ظاهر شود زمین را با نور پروردگارش روشن می گردد.

« ینابیع المودة ، ص 44»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۷
عاشق شهدا

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌

﴿البقرة، 37﴾

سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود ; و [ خدا ] بر او ببخشود ; آرى ، او [ ست که ] توبهپذیرِ مهربان است.

محمد بن زیاد ازدی از مفضل بن عمر روایت کرده که گفت ازامام صادق

علیه السلام دربارهء آیهء شریفهء " واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن " سئوال کردم حضرت فرمود : آنها کلماتی بودند که آدم علیه السلام آنها را از پروردگار خویش دریافت نمود وخداوند توبهء اورا پذیرفت وآنها عبارت بودند از اینکه فرمود : خدایا از تو میخواهم به حق محمد وعلی وفاطمه وحسن وحسین ، توبه ام را بپذیری ، وخداوند توبهء او را پذیرفت ، براستی که او توبه پذیر مهربان است ، عرض کردم : ای فرزند رسول خدا معنای فرمودهء خدای عزوجل فاتمهن چیست ؟ فرمود : یعنی دوازده امام را با قائم علیه السلام کامل گردانید ، نه امام از فرزندان حسین علیهم السلام ، مفضل گفت : عرض کردم : ای فرزند رسول خدا معنای این فرموده خدای سبحان " وجعلها کلمة باقیة فی عقبه " چیست ؟ فرمود : منظور از این امامتی است که خداوند آنرا تا قیامت در نسل امام حسین علیه السلام قرار داده است ، گفت ، به او عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ، چگونه امامت در ذریه ونسل امام حسین علیه السلام قرار گرفت و در ذریهء امام حسن علیه السلام قرار نگرفت در حالیکه هر دو فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و نوه های دختری او و سرور جوانان اهل بهشت بوده اند؟ آن حضرت فرمود: موسی و هارون دو پیامبر مرسل و دو برادر بودند ، و خدای سبحان نبوت را در ذریهء هارون قرار داد نه موسی ، وهیج کس نمی تواند بگوید که چرا خداوند این کار را انجام داد؟ و امامت ، خلافت خدای عزوجل در روی زمین است و کسی حق ندارد بگوید چرا خداوند آنرا در نسل وذریهء فرزندان حسین علیه السلام قرار داد و در فرزندان امام حسن علیه السلام قرار نداد ، زیرا خداوند تبارک وتعالی در کارهای خود حکیمانه عمل می کند ، و از آنچه انجام می دهد مورد پرسش قرار نمی گیرد ، وآنان ( مردم ) مورد پرسش وسئوال قرار خواهند گرفت . .

« مجمع البیان، ج1، ص200»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۳۷
عاشق شهدا

ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را

چشمان غم گرفته در خون نشسته را

مولا کنار فاطمه بدرود می‏کند

با بند بند خویش نگاهی گسسته را

بر دوش می‏گذارد و از خانه می‏برد

امشب علی، حقیقت پهلو شکسته را

از کوچه‏های کوفه که رد می‏شود، دریغ !

در شعله می‏کشد دل درهای بسته را

او را به خاک تیره . . . نه! پرواز می‏دهد

در آسمان کبوتر از بند رسته را

در صحن فاطمیه کنون شور دیگری است

شوریدگان سینه زن دسته دسته را

(محمود سنجری : Shiasite.net)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۱۴
عاشق شهدا

رهبری - فاطمیه

اگر شخصیت فاطمه زهراء سلام اللَّه علیها براى ذهنهاى ساده و چشمهاى نزدیکبین ما آشکار میشد، ما هم تصدیق می کردیم که فاطمه زهراء سلام اللَّه علیها سرور همه زنان عالم است؛ بانویى که در سنین کم و در عمر کوتاه، به مقامات معنوى و علمى و معرفتى و به مرتبهاى برسد که برابر مرتبه انبیا و اولیاست. در واقع فاطمه زهراء فجر درخشانى است که از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعى است که در آغوش آن، ستارههاى فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمّه علیهم السّلام براى مادر بزرگوار خود تکریم و تجلیلى قائل بودند که براى کمتر کسى این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران می شود دید.

«

بیانات مقام معظم رهبرىدر همایش بزرگ خواهران ، ۱۳۷۶/۰۷/۳۰»

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۰۹
عاشق شهدا

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ‌  ﴿الملک‏، 30

بگو : « به من خبر دهید ، اگر آب [ آشامیدنى ] شما [ به زمین ] فرو رود ، چه کسى آب روان برایتان خواهد آورد ؟ »

همه موجودات زنده از آب آفریده شده و قوام آنها با آب است ولی منظور از آب گوارائی که در آیه فوق مطرح شده، مقام ولایت کبرای حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه است که پس از دوران فروکش (غیبت) یکبار دیگر به فرمان خدا ظاهر شده، تشنگان دانش و فضیلت، و شیفتگان تقوی و عدالت را، از آبشخور اقیانوس بیکران آب حیات و معادن حکمت، سیراب فرموده، به سعادت دنیا و آخرت نائل می گرداند. به دلیل نقش حیاتی حضور امام علیه السلام در زندگی توده ها، قرآن کریم وجود اقدس امام علیه السلام را آب گوارا تعبیر نموده است.

علی بن جعفر از برادر بزگوارش امام موسی بن جعفر علیه السلام، از تفسیر این آیه می پرسد، امام علیه السلام می فرماید: «‌هنگامی که امامتان از دیدگان شما ناپدید شود و نتوانید او را ببینید چه خواهید کرد ».     

« کمال الدین ، ص 360 و غیبت نعمانی ، ص 9»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به عمار می فرماید: ای عمار!

خداوند با من عهد کرده که از تبار حسین علیه السلام 9 امام پدید می آید که نهمین آنها از دیدگان ناپدید می شود و این است معنای آیه شریفه « قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غوراً »، برای او یک غیبت طولانی است که گروهی از عقیده خود برمی گردند و گروهی بر آن ثابت می مانند و چون آخرالزمان فرا برسد، او ظاهر می شود و دنیا را پر از عدل و داد کند. چنانکه از جور و ستم پرشده است.  

«تفسیر برهان ، ج 4 ، ص 36»

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۰۶:۰۵
عاشق شهدا

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً.                                                                 ﴿النور، 55

خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند ، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [ خود ] قرار دهد ; همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [ خود ] قرار داد ، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند ، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند ، ...

 

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود: درباره قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران او نازل شده است.                                                           «غیبت نعمانی ، ص 126»

امام زین العابدین علیه السلام آیه شریفه را تلاوت کرده فرمود: به خدا سوگند مقصود از آنها شیعیان ما اهل بیت است. خداوند آنها را به دست مردی از ما که «مهدی» این امت است جانشین قرار می دهد و متمکن می سازد و به امنیت می رساند.                                                                                                                                            «تفسیر عیاشی ، ج 3 ، ص 136»

نظیر این روایت از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نیز نقل شده است. «مجمع البیان ، ج 7 ، ص 152»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۲ ، ۱۱:۱۲
عاشق شهدا